Main Menu

سرگذشت پسری که از بهزیستی به سربازی رفت

سرگذشت پسری که از بهزیستی به سربازی رفت
«شماره اش را می گیرم. زنگ می خورد، زنگ نه، آهنگ پیشواز، یک پاپ ایرانی شاد. ۲۲ساله است. فکر می کنم لابد همانند سایر جوان های هم سن وسالش دل خوشی هایی دارد. گوشی را برمی دارد: «آقا عرفان؟» صدای غمزده ای می گوید: «خودمم». در پس زمینه هیچ صدایی نیست. انگار کسی در خلأ بگوید «من عرفانم» و کلماتش بلافاصله به سکوت تبدیل شود. از روان پزشک و مددکارش شنیده ام که در بخش اعصاب و روان بیمارستان نیروی هوایی ارتش بستری است. شک می کنم آن خلأ بیمارستان باشد یا نه! می پرسم: «شما هنوز در بیمارستان بستری هستید؟» جواب مثب …

سرگذشت پسری که از بهزیستی به سربازی رفت

«شماره اش را می گیرم. زنگ می خورد، زنگ نه، آهنگ پیشواز، یک پاپ ایرانی شاد. ۲۲ساله است. فکر می کنم لابد همانند سایر جوان های هم سن وسالش دل خوشی هایی دارد. گوشی را برمی دارد: «آقا عرفان؟» صدای غمزده ای می گوید: «خودمم». در پس زمینه هیچ صدایی نیست. انگار کسی در خلأ بگوید «من عرفانم» و کلماتش بلافاصله به سکوت تبدیل شود. از روان پزشک و مددکارش شنیده ام که در بخش اعصاب و روان بیمارستان نیروی هوایی ارتش بستری است. شک می کنم آن خلأ بیمارستان باشد یا نه! می پرسم: «شما هنوز در بیمارستان بستری هستید؟» جواب مثب …
سرگذشت پسری که از بهزیستی به سربازی رفت

پامنا موبایل لپ تاپ






Comments are Closed