Main Menu

عاشق دامادمان شدم و او را مجبور به طلاق خواهرم کردم/ خواهرم تحمل نکرد و…

عاشق دامادمان شدم و او را مجبور به طلاق خواهرم کردم/ خواهرم تحمل نکرد و…
از صبح تا شب در یک کارگاه صحافی مشغول کار بود و آخر شب خسته به رختخواب می رفت که حسادت زنانه من او را به خواب ابدی برد.

عاشق دامادمان شدم و او را مجبور به طلاق خواهرم کردم/ خواهرم تحمل نکرد و…

از صبح تا شب در یک کارگاه صحافی مشغول کار بود و آخر شب خسته به رختخواب می رفت که حسادت زنانه من او را به خواب ابدی برد.
عاشق دامادمان شدم و او را مجبور به طلاق خواهرم کردم/ خواهرم تحمل نکرد و…

فانتزی






Comments are Closed